×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

فرهنگی.اجتماعی

× دل نوشته ها،معظلات اجتماعی،پروژه وتحقیق در مورد مسائل فرهنگی واجتماعی
×

آدرس وبلاگ من

vesta94.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/avayevesta

فدای امام زمان

سلام آقای من

این روزها دلم خیلی هوای تو کرده

 هوای آمدنت

وقتی که از کوچه پس کوچه های شهر میگذرم

دلم می گیرد

از دیدن کودکانی که از فقر ونداری سر چهار راهی

التماس خرید گلی می کنند

از زنان پاکی که ممکنست هر لحضه برای نانی بلغزند

دلم می گیرد

از دیدن آدمهایی که از فشار روزگار بریده اند

از مردهایی که از شرمساری ونداری روی دیدن فرزند وهمسر ندارند

آقای من

دلم پر است

از واعظینی که با دروغ ودغل به فکر پر کردن کیسه ی خویشند

دلم پر است

از مردانی که بنام تو مردم را می فریبند

آقای من

تاب دیدن ندارم

تاب دیدن

غم و گریه های کودکان یتیم

تاب دیدن

شرمساری مردانی که تنها جرمشان پاک بودن است

تاب دیدن

دروغ و ریا وتزویر مردان مذهبی نما را

شرمسارم آقا

از اینکه دستم خالیست

از اینکه می ببینم  و کاری نمی کنم

از اینکه سکوت می کنم ودم بر نمی آورم

فدای دلت شوم آقا

من کمی می بینم واینگونه بی تابم

فدایت شوم که تو هزاران می بینی وتاب آورده ای...

 

جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر
غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد ؟
تو کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت. به جلالت.دل ما را بربایی

 

 

ابا صالح دلــــم سامان نـــدارد.... مگر هجر تــو را پايـــان نـــدارد

ابا صالـــح بيـــا دردم دوا کــن..... مرا از ديدنـــت حاجــت روا کن

ابا صالح مـــرا با روسيــــاهی .... به خود راهم بده با يک نگاهی

ابا صالح فقيــــرم من فقيـــرم ..... بده دستی که دامانت بگيـــرم

ابا صالح تو خوبی مـن بدم بــد ..... مرا از درگهــــت ردم مکــن رد

اباصالح چه خوش زيبنده باشد ..... کـه تو لعل لبت پر خنـده باشد

ابا صالح عزيـــــز آل ياسيـــــن ..... بيا درجمع ما يک لحظه بنشين

بیا آقا
بیا آقا، دلم تنگ است.
 
بدون تو هر آوایی که می آید بد آهنگ است.
بیا آقا که در چشمم، بدون پرتو رویت، زمین بی روح و طرح آسمان خاکستری رنگ است.
بدون تو زمین ، آقا پر از تزویر و نیرنگ است. پر از ظلم و پر از جور و سراسر تخت و اورنگ است.
اگر چه این جهان حق است و دل بستن به او باطل، همه دلدادگان مست دنیاییم و دل کندن ز او ننگ است.
نمی بینی کسی را کز برای دوست دلتنگ است، همه نامهربان و قلبهاشان پاره ی سنگ است.
نباشد وحدتی تا از برای عدل برخیزند. فواصل در میان قلبهای سنگی ایشان به فرسنگ است.
نبین این سرخوشیها را نمودار اندر این عالم. که این مستی و شیدایی، اثر از باده و چنگ است.
دل افگاریم و افسرده از این نامهربانیها. چه سازیم اندر این غوغا که پای عقلمان لنگ است.
بیا آقا...  

جمعه يعنى يك غزل دلواپسى***جمعه يعنى گريه هاى بى كسى

جمعه يعنى روح سبز انتظار***جمعه يعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراريهاى آب***جمعه يعنى انتظار آفتاب

جمعه يعنى ندبه اى در هجر دوست***جمعه خود ندبه گر ديدار اوست

جمعه يعنى لاله ها دلخون شوند***از غم او بيدها مجنون شوند

جمعه يعنى يك كوير بى قرار***از عطش سرخ و دلش در انتظار

انتظار قطره اى باران عشق***تا فرو شويد غم هجران عشق

جمعه يعنى بغض بى رنگ غزل***هق هق بارانى چنگ غزل

زخمه اى از جنس غم بر تار دل***تا فرو شويد غم هجران دل

جمعه يعنى روح سبز انتظار***جمعه يعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراريهاى آب***جمعه يعنى انتظار آفتاب

از پيامبرگرامى اسلام (ص) دو روايت معروف نقل شده است كه با مقايسه آن مى توان به دشوارى انتظار پی برد.
افضل لاعمال احمزها (1 ) و افضل اعمال امتی انتظار الفرج (2) علل دشوارى وظيفه منتظران را مى توان در چهار محور خلاصه كرد:
1-   آراستگى به عدالت وتقوا
2-  آراستگى به بردبارى و پايدا رى
3-   بهره مندى از دين شناسى بنيادين
4-   لزرم اصلاح طلبى و ظلم ستيزى.
رسيدن به اين مراحل كارى است بس دشوار اما شدنى و هركس دشوارى انتظار را هموار كرد در زمره منتظران حقيقى مولا قرار مى گيرد كه امام صادق (ع) فرمود: هركس مى خواهد در شمار منتظران حقيقى باشد بايد پارسايى پيشه كند و متخفق به مكارم اخلاق گردد.

1- مجمع البحرین ص 297 به نقل از در النتظار ققنوس ص 278.
2-
بحار الانوار ج 52ص 14.
3-
همان.

.

 

در کلاف اضطرابم سرنخی پیدا نشد

دستی از جنس خدا عقده گشای مانشد

دفن شد در سینه ام احساس زیبای وصال

خواستم طوفان کنم در عاشقی اما نشد

کوله بارم مملو از بوی غریب گریه است

هرچه کردم خنده ای در بقچه من جا نشد

بعد از این در کوچه های بی کسی پر میزنم

طفل احساسات من از خانه ای ماوا نشد

اشک هم پا میکشد از مرزهای آه من

هیچ از دل رفته ای ،مانند من تنها نشد

با نگاه آبی تو غرق احسان می شوم 

قطره ای بی التفات چشم تو دریا نشد 

مرهم عشق تو را بر روی بالم می کشم 

ورنه بی امداد دستت هیچ بالی وا نشد

پس بزن این ابرهای تیره را ای آفتاب 

قسمت دلهای کز کرده به جز سرما نشد 

با طلوع آفتاب مغرب عشقت بیا 

بی حضورت هرچه کردم زندگی زیبا نشد



ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ
ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ

ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ
ﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ
 
ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺍﻟﻬﻲ
ﻣﻲ ﺯﺩﺍﻳﺪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﺒﺎﻫﻲ

ﻛﻴﺴﺖ ﺍﻭ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﻱ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﺍﺭﺙ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻮﻻ‌ﻳﻢ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ

ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﯿﻎ ﺳﺮﺥ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﺑﺮ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ

ﺗﺎ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺷﻤﺎﺭ
ﻻ‌ ﻓﺘﻲ ﺍﻻ‌ ﻋﻠﻲ ﻻ‌ ﺳﻴﻒ ﺍﻻ‌ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ

ای سفر کرده بیا سوی من و شاد بیا
هر زمانی که غمم در دلت افتاد بیا


عمر چون برگ خزان ست و اجل همچو نسیم
فرصتی نیست شتابی کن و چون باد بیا

دوشنبه 23 شهریور 1394 - 2:13:23 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم